راه رفتن و لباس پوشیدن
ديشب اميرعلي براي اولين بار تونست خودش راه بره . خيلي خوشحال بود و مدام بلند ميشد و راه مي رفت . موقع راه رفتن هم دستاش رو جلوي خودش مي گرفت . يكبار هم از آشپزخونه به سمت حال آمد و با همان حالتش از پله پايين آمد(معمولا موقع پايين آمدن از پله ميشينه و اول خودش رو تا لب پله مي رسونه بعدش هم خم ميشه و دستهاش رو روي زمين مي گذارد و از پله پايين مي ايد) خدا رحم كرد كه زمين نخورد. و يك پله هم بيشتر نبود. راستي تا حالا از لباس پوشيدنش نگفتم . گل پسرم هر لباسي كه دستش بيايد . اول بررسي مي كنه اگر لباس بزرگ بود مدام ان لباس رو مي زنه سرش . مثلا ميخواد بپوشه . اگه هم كوچك باشه مي زنه به پاهاش . ...
نویسنده :
امیرعلی خیاطی
10:27